تمام عشق تو را قطار جدایى روى ریل سرنوشتم برد…
ولى هنوز گل یادت اینجا گوشه اى از قلبم منتظر برگشتنت است …
من هر روز یادت را با اشکهایم آب میدهم …
کو دهقان فداکار احساس هایت ؟!
این روزها …
بیشتر از قبل حال همه را می پرسم…
سنگ صبور غم هایشان میشوم….
اشک های روی گونه هایشان را پاک می کنم….
اما…
یک نفر پیدا نمیشود که دست زیر چانه م بگذارد
سرم را بالا بیاورد و بگوید:
حالا تو برام بگو
چی شده ؟؟؟
خـــــــــــدا …
اینقدر تو خودم ریختم ،
که از سرمم گـذشــت…
دارم غـــــــرق میشم …
دسـتت کــــــجاست!!!
خـــوبـــم
مثــل پــدربـــزرگ
کــه خـــوب بـــود
و
مـُــــرد !!
بعضی دکمه های کیبورد شل شده اند ! بس که استفاده شده اند .
دکمه های : ک ا ش ب و د ی
تــــو خاص نبودی گلم
احساس من یه تــــو
خاص بود
میدانم ؛
دیگر برای من نیستی !
اما ….
دلی که تنگ باشد این حرفها را نمیفهمد
گاهی عکسی را می سوزانیم
گاهی عکسی ما را می سوزاند
گاهی با دیدن یک عکس ساعت ها گریه می کنیم
گاهی سالها با یک عکس زندگی می کنیم..!
گریــــــه شاید زبان ضعـــف باشد همانند کودکی هق هق میکنم که مادرش او را تهدید کرده حرف های دلم را هرگز کسی نمیفهمد ، فقط روزی مورچه ها خواهند فهمید ! خنده های زورکی ام را باور نکنید شاید باورتون نشه ولی منم یه روزی می خندیدم ! لرزش صدایم مال سرمای هواست
شاید کودکــانه ، شاید بی غــرور
اما هر وقت گونه هــــایم خیس می شـــود
می فهمــــم نه ضعیفم ، نه کودکم ، بلکه پر از احساســـم …
که اگر بار دیگر اشک بریزد او را میکشد !
روزی که در زیر خاک گلویم را به تاراج میبرند …
من بدون گریه میمیرم …
این پرده ی اشک روی چشمهایم هم همینطور
چیزیم نیست به خدا
من فقط دلواپس توام ، لباس گرم در چمدانت گذاشتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 846