شب از نیمه گذشت…امشب هم نیامدی…
من به تخت سرد خودپناه میبرم…
تو به میان بازوان گرم او هجوم میبری…من با تنهاییم خوابیده ام…وتو با او همخواب شده ای…من اشکهایم را میبوسم…و تو از وجود او بوسه میگیری…من آرام به سایه ام میگویم: شب خوش همدم من…و تو در زیر گوشش میخوانی:شب ما آغاز شد عشــق من…
سکوت عشق...
برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 677