پسری است که هاروارد به او اهمیت نداد!!!

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->مرجع کد آهنگ

آمار

آنلاین :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته گذشته :
بازدید ماه گذشته :
بازدید سال گذشته :
کل بازدید :
تعداد کل مطالب : 491
تعداد کل نظرات : 267

انتخاب بهترين وبلاگ ماه
پربازدید ترین ها
-->-->-->

خانمی با لباس کتان راه راه و شوهرش با کت و شلوار نخ نما شده خانه دوز،در شهربوستون آمریکا از قطار پیاده شدند و بودن هیچ قرار قبلی،راهی دفتر رئیس دانشگاه هاروارد شدند.

منشی دفتر ریاست دانشگاه با دیدن آنها،فورا متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالا شایسته حضور در کمبریج هم نیستند!

مرد به آرامی به منشی گفت:مایل هستیم رئیس را ببینیم.

منشی با بی حوصلگی گفت:ایشان تمام روز گرفتارند.

خانم جواب داد:ما منتظر ایشان میمانیم.

منشی ساعت ها آنها را نادیده گرفت، با این امید که بلاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند....اما اینطور نشد!منشی خشته شد و سرانجام تصمیم گرفت مزاحم رئیس شود،هرچند که این کار نامطبوعی بود که همواره از انجام آن اکراه داشت.منشی به رئیس گفت:شاید اگر چند دقیقه ای آنان را ببینید،بروند.

رئیس با اوقات تلخی آهی کشید و سر تکان داد.معلوم بود شخصی با اهمیت او،وقت بودن با آنها را نداشت.بعلاوه، از اینکه لباسی کتان راه راه و کت و شلواری خانه دوز،دفترش را به هم بریزد خوشش نمی آمد.رئیس با قیافه ای عبوس و با وقار،سلانه سلانه به سوی آن دو رفت.

خانم به آن دو گفت:ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند.او از اینجا راضی بود،اما حدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد.شوهرم و من ،دوست داریم بنایی به یاد بود او در این دانشگاه بنا کنیم.

رئیس با شنیدن این حرف تحت تاثیر قرار نگرفت...بلکه یکه خورد!

با غیظ گفت:خانم محترم،ما نمیتوانیم برای هر کسی که به هاروارد می آید و می میرد،بنایی برپا کنیم.اگر این کار را بکنیم،اینجا مثل قبرستان می شود.

خانم به سرعت تو ضیح داد:اه،نه!نمی خواهیم مجسمه بسازیم.فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد اهدا کنیم!

رئیس لباس کتان راه راه و کت و شلوار خانه دوز آن دو را برانداز کرد و گفت:یک ساختمان؟!

می دانید هزینه یک ساختمان چقدر است؟ارزش ساختمان های موجود در هاروارد،هفت و نیم میلیون دلار است.

خانم یک لحظه سکوت کرد...رئیس خشنود بود،شاید حالا می توانست از شرشان خلاص شود.

زن رو به شوهرش کرد و ظارام گفت:آیا هزینه راه اندازی دانشگاه نیز همین قدر است؟پس چرا خودمان دانشگاه تاسیس نمیکنیم؟

شوهرش سرس تکان داد.

چهره رئیس دستخوش سردرگمی و حیرت بود...

آقا و خانم«لیلاند استنفورد» بلند شدند و راهی ایالت کالیفرنیا شدند،یعنی جایی که آنها دانشگاهی ساختند که نام آنها را برخود دارند:

                                          «دانشگاه استنفورد»

                                 یکی از بهترین دانشگاه های دنیا

 

آری،«دانشگاه استنفورد»یاد بود پسری است که هاروارد به او اهمیت نداد!!!

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 566 تاريخ : 12 آبان 1392 ساعت: 17:57

لینک دوستان

خبرنامه