سکوت عشق

متن مرتبط با «خنده» در سایت سکوت عشق نوشته شده است

عکس های خنده دار و طنز

  • تصاویر خنده دار از سوژه های ایرانی

  • خنده و بغض!!!

  • خندیدن، خوب است   قهقهه، عالی است   گریستن، آدم را آرام می کند   امــــــــــــا   لــــــعنت بر بغــــــــــــض   , ...ادامه مطلب

  • خاطرات خنده دار 4

  • خسته و کوفته اومدم خونه داداشم رو در پذیرایی یادداشت گذاشته یه نوشته گذاشتم تو اتاقت برو بردار… رفتم تو اتاق دیدم نوشته سرت کلاه گذاشتم یادداشت اصلی پشت همون برگه ایه که رو در بود… رفتم یادداشت رو درو کندم پشتش نوشته یه یادداشت تو یخچاله زیر ظرف میوه ها… منم حرصم گرفت بدون توجه به یادداشت یه نیمرو درست کردم و خوردم…بعد ناهار یادداشت زیر ظرف میوه رو خوندم دیدم نوشته ما رفتیم خونه خاله اما مامانم برات پیتزا که دوست داری درست کرده گذاشته تو فر…اما اگه نیمرو خوردی دیگه پرخوری نکن بذار اومدم باهم میخوریم… خداوکیلی من سرم رو کجا بکوبم با این فک و فامیل؟ چند وقته یه سوالی برام پیش اومده چرا تو کارت ماشین بابام نوشته ظرفیت چهار نفر ولی 3 تا کمربند ایمنی تو صندلی عقب گذاشتن؟ ممنون میشم اگه یه دیوار بهم بدین.نمی خام سرمو بکوبم توش میخام باهاش ماشینو خورد کنم تا حالا دقت کردین امـــــروز امتحان ریاضــــی داشتیم (میان ترم) نشـــستیم سر جلـــسه ، منم هیچی نخونده بودم و اســـترس داشتم برگه هــــا رو دادند و شروع به نوشــــتن کردم … چند دقیقه بعــــد بغل دســــتیم برگه حضور و غیاب امتحان رو داد بهـــــــم دیـــــدم خودش اســـمش رو نوشــــته و یه شماره که اولــــش 911 بــود منم اســــــم و شــــمارمو ایرانسلمو نوشـــــتم و دادم به دختر بغل دستیم اونم هــــم نوشت و دوباره برگــــه رو برگردوند و گفت : اوســــکل ، شماره دانشجوییت رو بنویس نه شماره موبایلت رو )) مارو میگی اون :؟ کارت دانشجویی ایرانسل بـه مامانم میگم : یه سوال کنم راستشو میگی ؟ میگه آره گفتم : منو از پرورشگاه آوردین یا سر خیابون پیدا کردین؟ میگه : خفه شو جز جیگر گرفته! الهی زیر گِـل بری راحت شم از دستت! الهی سرب داغ بریزن تو حلقت دیگه از این حرقا نزنی من ماهی ها ((((((( سازمان حمایت از آبزیان ((((((( یونیسف )))))) من که میدونم منو از تو جوب پیدا کردن بقران انقدر بهم برخورد که میخوام برم خواننده شم فعلنم دنبال اسپانسر واسه اهنگام میگردم :|:| بچه که بودم ازین پفک ۱۰ تومنیای کوچیک اومده بود خیلی هم خوشمره بودن . اون موقع روزی ۵۰ تومن جیره ام بود یه مغازه نزدیک خونمون بود . که آشنای بابام بود . یه روز, ...ادامه مطلب

  • خاطرات خنده دار3

  • اعتراف می کنم چند وقت پیش کامبیز دیرباز رو تو ماشینش  دیدم اومدم بگم شما کامبیز دیربازی؟ گفتم شما کامباز دیربیزی !!! خودش از خنده با کله رفت تو فرمون !!! اعتراف می کنم با دوستم دعوام شد در اولین اقدام انتقام جویانه شماره موبایلشو دادم به عنوان فروشنده گوسفند زنده تو نیازمندی ها چاپ کنن اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم این برچسب های تبلیغاتی که روی در خونه ها می چسبونن یه چیزی توی مایه مدال ژنرالهاست !!! هر کی بیشتر داشته باشه وضعش بهتره هی می رفتم برچسب همسایه ها رو می شمردم که یه وقت اضافه تر از ما نباشه !!! اعتراف می کنم بچه که بودم کلید خونمونو بر می داشتم رو یه کاغذ هم یه نقشه می کشیدم می بردم تو باغچمون خاک می کردم بعدا خودم می رفتم پیداشون می کردم میگفتم نقشه گنجه اینم کلید صندوقشه !!! اعتراف می کنم یه بار رفتم دستشویی شروع کردم به باز کردن دکمه های پیراهنم دیگه داشتم می رسیدم به دکمه ی آخر پیرهنم که یادم افتاد نباید پیراهنم رو در بیارم !!! اعتراف می کنم تو تاکسی نشسته بودم نزدیکای مقصد به جای اینکه بگم ممنون پیاده می شم بلند گفتم : خسته نباشید !!! اینقدر تابلو بود دیگه نتونستم کاری کنم جز اینکه سریع پیاده بشم !!! اعتراف می کنم تو مجلس ختم شوهر عمم به عمم به جای اینکه بگم غمه آخرتون باشه گفتم : ایشالا آخر عمرتون باشه !!! اعتراف می کنم وقتی خیلی کوچیک بودم موقع دستشویی رفتن بخاطر ترس در و تا آخر باز می ذاشتم روز اول مدرسه  طبق عادت همیشگی رفتم دستشویی مدرسه و در هم باز گذاشتم یه لحظه برگشتم دیدم نصف مدرسه به اضافه ناظم جمع شدن جلوی دستشویی دارن بهم می خندن اعتراف می کنم رفتم مغازه سیگار بگیرم گفتم : آقا یه بسته وینستون بده مغازه دار گفت : لایت باشه ؟ یهو یکی از پشت سرم گفت : آره لایت باشه بچم گلوش اذیت نشه برگشتم دیدم بابام پشت سرمه ! اعتراف می کنم با رفیقم وایستاده بودیم سر خیابون یکی رد شد به دوستم سلام داد گفتم : این اسکول مشنگ کی بود ؟ گفت : دامادمونه !!! اعتراف میکم وقتی بچه بودم در یخچال رو آروم میبستم ببینم کی چراقش خاموش میشه!! شر بودن و شوت بودن چقدر با هم فرق دارن همین قدر بگم که یکی از فامیلهای ما برای اینکه بفهمه چقدر بنزین تو بشکه هست کبریت انداخته توش و همین باعث شد که از , ...ادامه مطلب

  • خاطران خنده دار2

  • زمانى که ما مدرسه مى رفتیم، یک نوع املاء بود به نام ‘املاء پاتخته اى’ ، در نوع خودش عذابى بود الیم! براى کسى که پاى تخته مى رفت یه حسى داشت تو مایه هاى اعدام در ملاءعام.. و براى همکلاسى هاى تماشاچى چیزى بود مصداق تفریح سالم.. چه تفرحات سالمی داشتیمااااااااااا یه همسایه داشتیم به خانومش میگفت “منزل”.خانومش خونه ی ما بود اومده بود دنبال زنش. برادرم در باز کرد آقاهه گفت “منزل ما اینجاست؟” برادرم گفت نه منزل شما ته کوچه ست. بنده خدا در همه خونه هارو زده بود تا منزلش پیدا کنه جاده شمال از وسط جنگل داشتیم رد میشدیم ک کلاهمو باد برد گفتم بابا کلامو باد برد گفت اشکال نداره پست میده گفتم شوخی نکن میدونی چن خریدمش پنجاه هزار تومن بهو زد رو ترمز هممون رفتیم تو شیشه یکی خوابوند تو گوشم گفت بدو بیارش وای بحالت اگه خراب شده باشه هی ی ی ی ی ی ی روزگار چن روز پیش رفتم آزمایشگاه که ازم خون بگیرن… یه دختر فسقلی هم با مامانش اومده بود شاید 3 سالش بود … خیلی ریزه بود. خلاصه … صبح زود بود مردم همه یا مریض بودن یا خوابشون میومد کلا خیلی ساکت بود … یهو دختر کوچولویه به مامانش گفت : مامان این آقاهه ، خانوم دکتره !!!! ))) دکتره دچار بحران هویت شد !! رفته بودم مصاحبه براي استخدام! ازم پرسيدن: امسال سال چيه؟ گفتم: نهنگ! پاشو برو بعدي بگو بياد!!! اعصاب ندارنا . . . مگه نهنگ نیست ؟:| جلسه ی اول این ترم، استاد برنامه سازیمون داشت درباره ی بچه ها ازشون سوال میکرد (برا آشنایی) که مثلا ترم چندمی؟ بچه کجایی؟ چه رشته ای میخونی؟ و از این حرفا. بعد اومد از من یه چندتا سوال پرسید. بعد گفت شما کجا میشینین؟ منم گفتم رو مبل، رو فرش، رو صندلی! هر جا که راحت باشم! نامرد از کلاس بیرونم کرد! کسی نمیدونه چرا؟ مگه دروغ گفتم؟!!!     یکی از دوستام تعریف می کرد: وقتی از مدرسه میومدم خونه با نون یه قیف درست می کردم توشو پرماست می کردم می خوردم.آقا یه روز اومدم خونه هیشکی نبود تا قیفه رو درست کردم ماست ریختم زنگ خونه رو زدن رفتم دیدم حاج آقای محله س! یواشکی قیفو گذاشتم تو جیب شلوارم اینم هی وایساد حرف زد هی حرف زد! آقا این قطرات ماست مثه ش, ...ادامه مطلب

  • خاطرات خنده دار 1

  • مادرم تو خونه داد زد و گفت كدوم الاغي ميوه خورد ظرفو نشست ؟؟؟ مادرم:| پدرم:(((( من:)))   شرکت بودم دیدم خواهرم داره زنگ میزنه گوشیو برداشتم دیدم با حالت آه و نـــــــــاله داره میگه آآآآآآآآخ مرررردم علیـــــرضا تصادف کردم بیمارستانم با بابا بلند شو بیا فلان بیمارستان، حتـــــــــــــما با بابا بیای هااااا ممکنه بخوان عملم کنن احتیاج باشه رضایت بده!!!!!!!!!!!!! آقا مارو میگی مثل اسفند میپریدم بالا پایین اصلا نفهمیدم راه شرکت تا بیمارستان که 45 دقیقه طول میکشرو چجوری 10 دقیقه ای رف تم، به بابام هم گفتم اونم بنده خدا انگار فانتوم سوار شده باشه خودشو رسوند بیمارستان… رفتیم دیدیم دارن از خواهرم “ام آر آی” میکنن یه پسره هم وایساده بیرون اتاق تا بابامو دید افتاد به پای بابام که آقا ببخشید نفهمیدم، من تصادف کردم با دخترتون بابای ما هم نه گذاشت نه برداشت زاااااااارت گذاشت تو گوش پسره… همه این جریانات گذشت و خواهر ما هیچیش نبود دکترا گفتن سالمه هیچیش نیست!! 2 هفته بعد دیدیم پسره اومد خواستگاری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! کاشف به عمل اومد خواهرم با این پسره که الان دومادمونه دوست بوده بعد این کارو کردن که منو بابام با پسره آشنا شیم نگیم چرا دوست پسر داشتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! یعنی 1 دونه آدم سالم دورو بر ما نیست همشون خدارو شکر خولو چلن والاااااااااااااااا…   ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻛﻔﺶ ﭘﺎﺷﻨﻪ ﺩﺍﺭ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮ ﻣﯿﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﻛﻴﻔﻢ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻡ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺯﻧﮓ ﺗﻔﺮﻳﺢ ﭘﻮﻝ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻢ ﻣﻴﺪﺍﺩﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻳﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﭙﻮﺷﻦ ﺷﻢّ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭ   آقا ما یه پسرعمه داریم تو کار فروش و نصب پرده و اینا. یه متر همیشه تو دستشه. یه روز خونمون جمع شده بودیم بحث مسائل اقتصادی و تورم بود به طور جدی و هرکی یه نظری میداد. این میخواست بگه کفش چقد گرون شده. برگشته میگه: آقا پارسال یه جف کفش ورزشی 12هزار بود امسال شده متری 30 هزار. اون کفشا فروشنده کفش:| ما )))))))))) یعنی همه چیو متری میبینه. آخه پسرعمه عزیز ما همه جا که مث اون پروده فروشی شما نیس متری کار کنن   دیروز تربیت بدنی داشتیم، استاد یه مانع 20 سانتی گذاشت گفت یکی یکی از روش بپرین… من یدفعه گفتم: نه حسن! خطرناکه حسن!!! دیدم تمام بچه ها از خنده رو زمین پخش , ...ادامه مطلب

  • قبول دارین هیچی جا خنده نمیگیره...

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها